به خدا حافظی تلخ تو سوگند، نشد!
که تو رفتی و مرا ثانیه ای بند نشد!
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد!
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس؛ هیچکس اینجا به تو مانند نشد!
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!
خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
نوشته اي از دفترچه ي خاطراتم
مورخ: 1393/08/30
شب ساعت 20:55