نیکوتین سیگا رادمو جذب نمیکنه ... !
آدم ها به دود سیگار معتاد میشن .. !
خیره به دود و غرق در خاطرات .. !
آدم ها معتاد خاطراتشون میشن .. !
نیکوتین سیگا رادمو جذب نمیکنه ... !
آدم ها به دود سیگار معتاد میشن .. !
خیره به دود و غرق در خاطرات .. !
آدم ها معتاد خاطراتشون میشن .. !
بـــآر آخــــ ـر دسـتـ آخــ ـر
مـــ ـن ورق را بـــا دلــــــ ــم بر میزنـــــ ــم
بــار دیــ ـگر حـــ ــکم کــ ـن امــ ـآ نه بـــ ـی دل بــ ـا دلــ ــت حــ ــکم کن
حـــ ــکم دل . . . !
هــ ـرکه دل دارد بینــ ـدازد وســ ــط تــا کــ ــه مــ ـا هــ ـم دل هــ ـآیمــ ـآن را رو کنــ ـیم
دل کــ ـه روی دل بیــ ـفتد عــــشــق حاکـــ ـم مــ ـی شود
پــ ـس به حــ ـکم عـ ـشـ ـق بــ ـازی میـ ـکنیم
ایــ ـن دل مــ ـن !
رو بــ ـکن حــ ـالا دلــ ـت را .
دل نــ ـداری بــ ـر بزن انــ ـدیشه ات را ...
حــ ـکم لازم .. دل ســ ـپردن دل گــ ـرفتن . . هــ ـردو لازم .. !
فکـــــر تنـــــ ـــــم را ;
از ذهنـــــت بیـــ ــرون کـــــن ...!
تنهـــــا لحظــــــ ـــه ای !!!
حالـــــادوبــ ـــاره بگـــــو ...
بـــ ـــاز هــــــــم دوستــــــ♥ــــم داری ..........؟!!!
آن زمان که من چشم بسته خود را در آغوش تو بیابم
و در مردانگی ات گم شوم
بازی عقربه ها به پایان می رسد و
زمین دیگر مسُولانه به دور خورشید نمی چرخد،،، سفر می رود!
زمان، زمانِ آرام این دنیا است
---------------------------------------------
تو نبودی!
من هیچگاه دروغ های این آینه را باور نکردم
هنگامیکه تنها شیشه ای بود و تو به نزدیکی گرمای نفسی،
بدور از هندسه این اتاق در آغوشم کشیدی
---------------------------------------------
هوس را می توان بندگی کرد
آنگاه که جرس نفس تو باشد
---------------------------------------------
سلام دريام؛ يه كم تنها م
مي خوام وقتي زتو گيرم
من اينجا يكّه و تنها
ز دست تو كه دلگيرم
تو رنگت، رنگ درياهاست
اميدي رو به فرداهاست
در اين مرداب وحشت زا
چونان جويي روان اينجاست
منم غمگين ز دست تو
ز عطر و بوي، مست تو
تويي روشن چنان خورشيد
منم ترسان چنان يك بيد
تويي روزن براي دل
من عاشق گشته اي غافل
تويي مونس برای كس
نسيم عطر تو خنده ست
نسيمت وقف شالي بود
زبودن، گُل، چه حالي بود
منم محتاج يك لبخند
اسير و خسته و دربند
توي عشق خداوندي
نبندي هيچ راه بندي
منم درگير يك تدبير
دريغا! خسته از تقدير
تويي آبي سرا پا شور
كه دور افتاده از منفور
من اينجا يكه و تنها
به رنگ رنج ماهي ها
تويي پژواك نورالحق
دهد زنهار بر اين احمق
كه نوردل كسي يابد
بگيرد حقّي از ناحق
الهي خود، تو تنها كن
دل و دينم چو دريا كن
در خیالم جاری باش
در وسعت رویاهایم
جاری همچون رود در آغوش وا کرده زمین
همچون رقص باد بر تن عریان شاخه
بیکران رویایم جای توست
گوشه ای از آن من
جاری باش
چون ماه بر ظلمت
که هر شب
برپهنه گیتی
سراسر اسمان را از نور شستشو می دهد
جاری باش
چون سرود باد در لابلای انگشتان سبزه ها
همچون نقاشی بر بال پروانه ها
چو بوسه های بی املن موج بر گونه ساحل
جاری باش در خیالم
هوای خونه غمگینه صدایی جز سکوتم نیست
نبودنت حس تلخیه که توی لحظه هام جاریست
چرا این قصه ی شیرین جدایی شد سرانجامش
چرا کابوس تنهایی نشسته بر سر راهش
اگه از حسرت عشقت،گره افتاده در کارم
بدون معنیش فقط اینه
هنوز خیلی دوست دارم
اسیرم در غم عشقت ،سراسر تیره و تارم
همینه عشق و احساسم میدونی که دوست دارم
یه روزی دل به من دادی،حالا میگی دلت سیره
کسی چیزی رو می بخشه که اونو پس نمی گیره
منم عاشق تب دارت یه عمریه دوست دارم
دلم پیش دلت گیره ، یه جورایی گرفتارم
…
اگه از حسرت عشقت،گره افتاده در کارم
بدون معنیش فقط اینه
هنوز خیلی دوست دارم
اسیرم در غم عشقت ،سراسر تیره و تارم
همینه عشق و احساسم میدونی که دوست دارم
منو این درد تنهایی شاید حسرت سزاوارم
نمیگم بی گناه بودم ولی هنوز گرفتارم
شکستم از غم دوریت ، تو قلبم تیره و تارم
همینه عشق و احساسم تا ابد دوست دارم
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم.
وقتی که دیگر رفت
من در انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم.
وقتی که او تمام کرد
من شروع شدم.
وقتی که او تمام شد
من آغاز شدم.
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن
مثل تنها مـــــردن
قبل از اينكه به كسی که میدونی با احساس و ساده س بگي:
دوستت دارم
قبل از اینکه بهش محبت کنی
قبل از اینکه به خودت عادتش بدی
قبل از اینکه تنش رو به بغل بکشی
قبل از اینکه احساساتیش کنی
قبل از اینکه تنهاییش رو پر کنی
قبل از اینکه عاشقش کنی
خوب فكراتو بكن
از حرفت مطمئن باش
نه اینکه تا دیدی طرف عاشقت شده و هیچ جور رفتنی نیست
شروع کنی به پیدا کردن یکی دیگه
و با بهونه گیری های الکیت طرفت رو داغون کنی
تو داری از بازی دادن اون لذت میبری
ولی اون داره با فکرت زندگی میکنه
یک کلام ختم کلام هر جنسیتی هستی " مرد " باش.....!
ببین دختر:بیا میخام رازی را بگویم
پسرها عروسک ندارند!!دردو دل کردن و حرف زدن را یاد نگرفتند!!
نگاه کن:خوب دعوا میکنن!!فقط بلدند اسباب بازیهاشونا رو خراب کنند!!
پسرها اشک ندارند!!
میترسند مردیشان زیر سوال برود!!
میشنوی؟؟؟؟
ته صدایش،گریه ای بی صداست که بایک آغوش ساده،قلب هرمردی را میشود بدست آورد
نگاهش کن؟؟؟
وقتی خسته است...وقتی مریض است...ولی دلسوزی برایش نیست.!!
پدرت وقتی مادرت نیست چقدر پیراست؟!!
میدونم از پسرا ناراحتی...میدونم بیمعرفتند...میدونم حرف بدمیزندد
بازی بلد نیستند
آنها تقصیری ندارند،کسی اورا مثل تو ناز نکرده،گل سربه موهایش نرده،صورتش را نبوسیده
اوبجای بوسه سیلی خورده تا یادش بماند مردباید قوی باشه
دخترک...
پسرها نمیشکنند
مگر...
بدست دخترکی
تعداد صفحات : 10